حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن قابوس هزنی . واقدی ، در مغازی آرد که حارث و عم او وهب در هنگام جنگ احد گوسفندانی از آن خود را بمدینه آوردند و این شهر را خالی یافتند و بخدمت پیغمبر (ص ) به احدشتافتند و اسلام آوردند و با مشرکین جنگیدند تا کشته شدند. و هم او گوید که عمر میگفت : «ان احب موتة الی موتة المزنیین ». رجوع به استیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 113 و کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 298 شود.