جوع البقر
لغتنامه دهخدا
جوع البقر. [ عُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) جوع بقری . آنست که شکم سیر ولی اعضاء گرسنه باشد. (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ): و فرق میان جوع بقری و جوع کلبی آنست که در جوع کلبی اعضاء سیر و معده گرسنه است و در بقری عکس آن . (بحر الجواهر). جوع البقری . بولیموس . (قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 163) (بحر الجواهر) :
تشنه محتاج مطر شد ابر نی
نفس را جوع البقر بد صبر نی .
اندرافتادند در لوت آن نفر
قحط دیده مرده از جوع البقر.
تشنه محتاج مطر شد ابر نی
نفس را جوع البقر بد صبر نی .
اندرافتادند در لوت آن نفر
قحط دیده مرده از جوع البقر.