جهلاء
لغتنامه دهخدا
جهلاء. [ ج ُ هََ ] (ع ص ، اِ) ج ِجاهل . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) :
بل کشاورز خدایست و در اوکشت حکیمان
وَاندر او این جهلاشان مثلاً چون خس و خارند.
همه کار تو باد با عقلاء
دور بادی ز صحبت جهلاء.
بل کشاورز خدایست و در اوکشت حکیمان
وَاندر او این جهلاشان مثلاً چون خس و خارند.
همه کار تو باد با عقلاء
دور بادی ز صحبت جهلاء.