26 فرهنگ

جلط

لغت‌نامه دهخدا

جلط. [ ج َ ] (ع مص ) دروغ گفتن و سوگند یاد کردن . || برکشیدن شمشیر از نیام . || ستردن موی سر را. || پوست بازکردن از آهوی ماده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ریخ زدن . (منتهی الارب ): جلط بسلحه ؛ رمی به . (اقرب الموارد).