جلدی
لغتنامه دهخدا
جلدی . [ ج َ ] (حامص ) چستی . جلادت . (از یادداشت های دهخدا). جلادة. (دهار). شجاعت . دلاوری . (از یادداشت های دهخدا). تیزی . گرمی . (از آنندراج ). صرامت :
یکی سخت پیمان ستد زو نخست
پس آنگه به جلدی ره چاره جست .
جلدی و مردی همی پدید کنی
تنگدلی غمگنی ز بی عملی .
می رباید ز غایت جلدی
از میان دو چشم ابرو را.
رجوع به چستی شود.
- امثال :
آفتاب به زردی افتاد، تنبل به جلدی افتاد . (از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 37).
یکی سخت پیمان ستد زو نخست
پس آنگه به جلدی ره چاره جست .
جلدی و مردی همی پدید کنی
تنگدلی غمگنی ز بی عملی .
می رباید ز غایت جلدی
از میان دو چشم ابرو را.
رجوع به چستی شود.
- امثال :
آفتاب به زردی افتاد، تنبل به جلدی افتاد . (از امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 37).