جفاپیشه
لغتنامه دهخدا
جفاپیشه . [ ج َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) جافی . که جفا پیشه دارد. که کار او جفاست . جفاکار.ظالم و ستمکار. (برهان ). ستمگر. (ناظم الاطباء). آن که پیشه ٔ او ظلم و ستم باشد. (آنندراج ) :
جفاپیشه بدگوهرافراسیاب
ز کینه نه آرام جوید نه خواب .
نکوهیده باشد جفاپیشه مرد
به گرد در آزداران مگرد.
جفاپیشه گشت آن دل نیکخو
پراندیشه شد، رزم کرد آرزو
دو مرد جفاپیشه را دل ز درد
بپیچیدو شد رویشان لاجورد.
منوز جفاپیشه گفت این نبرد
همه سخت از آن باد بوده است و گرد.
تیر و بهار دهر جفاپیشه خردخرد
بر تو همی شمرد و تو خود خفته چون حمیر.
هنر آنست که پیغمبر خیرالبشر است
وین ستوران جفاپیشه بصورت بشرند.
نفس جفاپیشه ات ماری بد است
قصد سوی کشتن این مار کن .
سازگاری کن با دهر جفاپیشه
که بد و نیک زمانه به قطار آید.
از بد گنبد جفاپیشه
کرد چندان که باید اندیشه .
آن جفاپیشه را که بود وزیر
پای تا سر کشیده در زنجیر.
چو دیدی که دارا جفاپیشه گشت
گناهی نه ، با من بداندیشه گشت .
اگر بر جفاپیشه بشتافتی
کی از دست قهرش امان یافتی .
بزرگی جفاپیشه در حد غور
گرفتی خر روستائی بزور.
خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند.
و حاکم شرع جفاپیشه از هر ظالمی بدتر است . (مجالس سعدی ). رجوع به ستمگرو بیدادگر و ظالم شود. || گناهکار. (برهان ). گنهکار. (انجمن آرا). || کنایه از معشوق و مطلوب هم هست . (برهان ).
جفاپیشه بدگوهرافراسیاب
ز کینه نه آرام جوید نه خواب .
نکوهیده باشد جفاپیشه مرد
به گرد در آزداران مگرد.
جفاپیشه گشت آن دل نیکخو
پراندیشه شد، رزم کرد آرزو
دو مرد جفاپیشه را دل ز درد
بپیچیدو شد رویشان لاجورد.
منوز جفاپیشه گفت این نبرد
همه سخت از آن باد بوده است و گرد.
تیر و بهار دهر جفاپیشه خردخرد
بر تو همی شمرد و تو خود خفته چون حمیر.
هنر آنست که پیغمبر خیرالبشر است
وین ستوران جفاپیشه بصورت بشرند.
نفس جفاپیشه ات ماری بد است
قصد سوی کشتن این مار کن .
سازگاری کن با دهر جفاپیشه
که بد و نیک زمانه به قطار آید.
از بد گنبد جفاپیشه
کرد چندان که باید اندیشه .
آن جفاپیشه را که بود وزیر
پای تا سر کشیده در زنجیر.
چو دیدی که دارا جفاپیشه گشت
گناهی نه ، با من بداندیشه گشت .
اگر بر جفاپیشه بشتافتی
کی از دست قهرش امان یافتی .
بزرگی جفاپیشه در حد غور
گرفتی خر روستائی بزور.
خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند.
و حاکم شرع جفاپیشه از هر ظالمی بدتر است . (مجالس سعدی ). رجوع به ستمگرو بیدادگر و ظالم شود. || گناهکار. (برهان ). گنهکار. (انجمن آرا). || کنایه از معشوق و مطلوب هم هست . (برهان ).