جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) امیر سید...مکنی به ابوالخلیل ، ممدوح قطران تبریزی بوده است :
ز روزنامه ٔ شاهان چنین دهند خبر
چنین کنند بزرگان چیره دست هنر
که شهریار زمین کرد و پادشاه زمان
امیر سید خورشید خسروان جعفر.
ز روزنامه ٔ شاهان چنین دهند خبر
چنین کنند بزرگان چیره دست هنر
که شهریار زمین کرد و پادشاه زمان
امیر سید خورشید خسروان جعفر.