26 فرهنگ

ترجمه مقاله

جعفر

لغت‌نامه دهخدا

جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن حذارکاتب مکنی به ابوالقاسم . یاقوت نوشته است : صولی در کتاب اخبار شعراء مصر میگوید در روزگار وی در مصر کسی در فراوانی شعر و حسن بلاغت به پایه ٔ او نمیرسید. وی صاحب دیوان شعر و مکاتبات بسیار است . جعفربن محمد در روزگاری که عباس بن احمد بر پدرش شورید، وزیر وی گردید و چون پدر بر او غلبه کرد، جعفر را نیز دستگیر کردند و پس از شکنجه و آزار کشتند. (معجم الادباء).