جستان
لغتنامه دهخدا
جستان . [ ج َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن وهسودان ملقب به امیر شرف الدین و مکنی به ابونصر. ازسلسله ٔ وهسودانیان یا روادیان از امرای آذربایجان وممدوح قطران شاعر بوده است . (از احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 783 ببعد). مؤلف آنندراج آرد: جستان وهسودان را معاصر معتضد خلیفه دانند و ممدوح حکیم قطران تبریزی شمرند، چنانکه گفته :
جهان ستان چو ملوکان باستان جستان
که هست خانه ٔ فرهنگ را بفضل ستون .
دَرِ سرای تو محراب من شده ست چنان
که هست درگه جستان ملوک را محراب .
برای تفصیل بیشتر به سخن و سخنوران تألیف فروزانفر ص 96 و فهرست کتاب احوال و اشعار رودکی و متن کتاب مزبور رجوع شود.
جهان ستان چو ملوکان باستان جستان
که هست خانه ٔ فرهنگ را بفضل ستون .
دَرِ سرای تو محراب من شده ست چنان
که هست درگه جستان ملوک را محراب .
برای تفصیل بیشتر به سخن و سخنوران تألیف فروزانفر ص 96 و فهرست کتاب احوال و اشعار رودکی و متن کتاب مزبور رجوع شود.