جذوی
لغتنامه دهخدا
جذوی . [ ج َ ] (اِخ ) اصل وی از الوس جغتایی و در اصفهان نشو و نما یافته هم در آنجا فوت شده است . از اوست :
عاشق و بدنام اگر گشتم دلم باری خوش است
عاشقی بدنامیی دارد ولی کاری خوش است .
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
عاشق و بدنام اگر گشتم دلم باری خوش است
عاشقی بدنامیی دارد ولی کاری خوش است .
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.