جذوب
لغتنامه دهخدا
جذوب . [ ج َ ](ع ص ، اِ) جاذب ، یعنی ناقه ٔ کم شیر. (از قطر المحیط). ناقة جذوب ؛ ناقه ٔ کم شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، جَواذب و جِذاب . (از منتهی الارب ). || کشنده چیزی را. (آنندراج ) :
صبر و خاموشی جذوب رحمت است
وین نشان جستن نشان علت است .
کاف و نون همچون کمند آمد جذوب
تا کشاند مر عدم را در خطوب .
|| برگرداننده چیزی را از جای وی . (آنندراج ).
صبر و خاموشی جذوب رحمت است
وین نشان جستن نشان علت است .
کاف و نون همچون کمند آمد جذوب
تا کشاند مر عدم را در خطوب .
|| برگرداننده چیزی را از جای وی . (آنندراج ).