جدر
لغتنامه دهخدا
جدر. [ ج َ دَ ] (اِخ ) دهی است میان حمص و سلمیه که خمر جدری بدان منسوب است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ) :
کأننی شارب یوم استبد بهم
من قَرقَف ضمنتها حمص او جدر.
و گفته اند دهی است به اردن . (از معجم البلدان ) :
فمااًن رحیق سبَتْها التجا
رُمن اذ رعات ، فوادی جدَر.
کأننی شارب یوم استبد بهم
من قَرقَف ضمنتها حمص او جدر.
و گفته اند دهی است به اردن . (از معجم البلدان ) :
فمااًن رحیق سبَتْها التجا
رُمن اذ رعات ، فوادی جدَر.