جبین مالیدن
لغتنامه دهخدا
جبین مالیدن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب )روی بر خاک نهادن . فروتنی و کرنش کردن :
خوش آن مستی که چون بر آستان او جبین مالم
گهی خاک درش بوسم گهی رو بر زمین مالم .
خوش آن مستی که چون بر آستان او جبین مالم
گهی خاک درش بوسم گهی رو بر زمین مالم .