جبین بوسیدن
لغتنامه دهخدا
جبین بوسیدن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اظهار محبت و دوستی کردن . || در این بیت کنایه از اظهار عجز و حقارت کردن :
تو آن گلی که مه آسمان جبین توبوسد
ملک ز سدره فرودآید و زمین تو بوسد.
تو آن گلی که مه آسمان جبین توبوسد
ملک ز سدره فرودآید و زمین تو بوسد.