جبین بر خاک نهادن
لغتنامه دهخدا
جبین بر خاک نهادن . [ ج َ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) روی بر خاک مالیدن . کنایه از سجده کردن و تواضع و فروتنی و خشوع :
جان خاقانی چو خاک است ای عجب
تا نهد بر خاک درگاهت جبین .
خون فرزندان عم مصطفی شد ریخته
هم بر آن خاکی که سلطانان نهادندی جبین .
جان خاقانی چو خاک است ای عجب
تا نهد بر خاک درگاهت جبین .
خون فرزندان عم مصطفی شد ریخته
هم بر آن خاکی که سلطانان نهادندی جبین .