جان گزیدنلغتنامه دهخداجان گزیدن . [گ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از هلاک ساختن . (آنندراج ). هلاک کردن . (بهار عجم ) (از ارمغان آصفی ) : هر آنکس که جانش به آهن گزم همه جامه اش در سگاهن گزم . نظامی (از آنندراج ).