جان در تن کسی کردن
لغتنامه دهخدا
جان در تن کسی کردن . [ دَ ت َ ن ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زندگانی دادن . (بهار عجم ) (آنندراج ) :
میکند جان در تن امید لعل باده نوش
روی آتشناک خون مرده می آرد بجوش .
میکند جان در تن امید لعل باده نوش
روی آتشناک خون مرده می آرد بجوش .