جام پیمودن
لغتنامه دهخدا
جام پیمودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن . (آنندراج ). جام سرکشیدن :
هنوز از زمانی فزون شادکام
نپیموده بدشاه با ماه جام .
از آن می یکی جام پیما بمن
که رنگ آورد از عقیق یمن .
هنوز از زمانی فزون شادکام
نپیموده بدشاه با ماه جام .
از آن می یکی جام پیما بمن
که رنگ آورد از عقیق یمن .