ثناگستر
لغتنامه دهخدا
ثناگستر. [ ث َ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) مدح گستر. مدّاح :
گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایش گر.
آن ثناگستر منم کاندر همه گیتی بحق
عزّ و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت .
گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایش گر.
آن ثناگستر منم کاندر همه گیتی بحق
عزّ و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت .