ثمار
لغتنامه دهخدا
ثمار. [ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ ثَمر و ثمرة. (زمخشری ). میوه ها : چگونگی آب و هوا و ثمار هر بقعتی از آن ... (ابن البلخی ).
آب هش را میکشد هر بیخ خار
آب هوشت چون رسد سوی ثمار.
جزو جزو آبستن از شاه بهار
جسمشان چون درج پُر درّ ثمار.
آب هش را میکشد هر بیخ خار
آب هوشت چون رسد سوی ثمار.
جزو جزو آبستن از شاه بهار
جسمشان چون درج پُر درّ ثمار.