تیمارداری
لغتنامه دهخدا
تیمارداری . (حامص مرکب ) خدمت . پرستاری . تعهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توجه و سرپرستی . (ناظم الاطباء) : حسن بواسطه ای بیمار شد و روزی چندبرآمد و سودا بر وی غلبه کرد و دیوانه شد... مأمون به همدان رسیده بود... سراج خادم را بفرستاد تا او را بدست خویش تیمارداری کند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
به ایران همی دست یازد به بد
بدینکار تیمارداری سزد.
هلاکم کردی از تیمارخواری
عفاک اﷲ زهی تیمارداری .
رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود.
به ایران همی دست یازد به بد
بدینکار تیمارداری سزد.
هلاکم کردی از تیمارخواری
عفاک اﷲ زهی تیمارداری .
رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود.