تیماردار
لغتنامه دهخدا
تیماردار. (نف مرکب ) پرستار. خادم . غمخوار. متعهد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
همه پرگناهان که پیش تو اند
نه تیماردار و نه خویش تو اند.
|| مغموم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
نبرده گزینان اسفندیار
از آنجا برفتند تیماردار.
رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود. || ضابط ملک و دارای شغل و کار. (از ناظم الاطباء).
همه پرگناهان که پیش تو اند
نه تیماردار و نه خویش تو اند.
|| مغموم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
نبرده گزینان اسفندیار
از آنجا برفتند تیماردار.
رجوع به تیمار و دیگر ترکیبهای آن شود. || ضابط ملک و دارای شغل و کار. (از ناظم الاطباء).