تیغبازی کردن
لغتنامه دهخدا
تیغبازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جنگ و ستیز با شمشیر کردن . شمشیربازی کردن . مبارزه کردن با شمشیر و جز آن :
که با دشمنم تیغبازی کنید
بدینگونه در جنگ بازی کنید.
بمی در همی تیغبازی کنید
میان یلان سرفرازی کنید.
زره پوشم ار تیغبازی کنی
کمر بندم ار صلح سازی کنی .
ولیکن چو شه تیغبازی کند
سر تیغ او سرفرازی کند.
رجوع به تیغ و ترکیبهای آن و ماده ٔ قبل شود.
که با دشمنم تیغبازی کنید
بدینگونه در جنگ بازی کنید.
بمی در همی تیغبازی کنید
میان یلان سرفرازی کنید.
زره پوشم ار تیغبازی کنی
کمر بندم ار صلح سازی کنی .
ولیکن چو شه تیغبازی کند
سر تیغ او سرفرازی کند.
رجوع به تیغ و ترکیبهای آن و ماده ٔ قبل شود.