تیشه زدن
لغتنامه دهخدا
تیشه زدن . [ ش َ / ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) با افزار آهنی کار کردن . افزار مخصوص سنگ تراشان را بر سنگ یا خاک زدن . افزار مخصوص کندن سنگ و خاک و جز آن را :
تو خوش می زیستی با دلبران شاد
قلم شاپور می زد تیشه فرهاد.
زدم تیشه یک روز بر تل خاک
بگوش آمدم ناله ای دردناک .
رجوع به تیشه شود.
تو خوش می زیستی با دلبران شاد
قلم شاپور می زد تیشه فرهاد.
زدم تیشه یک روز بر تل خاک
بگوش آمدم ناله ای دردناک .
رجوع به تیشه شود.