تیزپی
لغتنامه دهخدا
تیزپی . [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) تیزپا. تیزرو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بسر برد روزی دو، در رود و می
دگر باره شد مرکبش تیزپی .
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
بسر برد روزی دو، در رود و می
دگر باره شد مرکبش تیزپی .
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.