تیزهوشی
لغتنامه دهخدا
تیزهوشی . (حامص مرکب ) هوشیاری . هوشمندی . باهوشی . تیزویری . تیزهشی . (فرهنگ فارسی معین ) :
تا جهان داشت تیزهوشی کرد
بی مصیبت سیاه پوشی کرد.
برگفت ز راه تیزهوشی
افسانه ٔ آن زبان فروشی .
رجوع به تیزهوش و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
تا جهان داشت تیزهوشی کرد
بی مصیبت سیاه پوشی کرد.
برگفت ز راه تیزهوشی
افسانه ٔ آن زبان فروشی .
رجوع به تیزهوش و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.