تیرگر
لغتنامه دهخدا
تیرگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) همان تیرساز بدون اضافت ... (آنندراج ). سازنده ٔ تیر. (ناظم الاطباء). تیرساز. آنکه تیر سازد. براء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سهام . نابل . نبال . (دهار). نشاب . (منتهی الارب ) :
ز هجر تیر گر خواهد جدا افتاد جان از من
که گزگز می جهد پیوسته آن ابروکمان از من .
رجوع به تیرساز شود. || در بیت ذیل از خسرو و شیرین نظامی به معنی تیرانداز و صیاد هدف یاب بیشتر نزدیک است :
چو چشم تیرگر جاسوس گشتم
به دکان کمانگر برگذشتم .
ز هجر تیر گر خواهد جدا افتاد جان از من
که گزگز می جهد پیوسته آن ابروکمان از من .
رجوع به تیرساز شود. || در بیت ذیل از خسرو و شیرین نظامی به معنی تیرانداز و صیاد هدف یاب بیشتر نزدیک است :
چو چشم تیرگر جاسوس گشتم
به دکان کمانگر برگذشتم .