تیرزن
لغتنامه دهخدا
تیرزن . [ زَ ] (نف مرکب ) تیرانداز. (ناظم الاطباء). تیرافکن . که تیر اندازد. که تیر زند. تیرزننده . تیراندازنده :
چو شاپور و بهرام شمشیرزن
چو گرگین و چون بیژن تیرزن .
تا دگر زخم هیچ تیرزنی
نرسد بر کمان پیرزنی .
اگر جستم از دست این تیرزن
من و کنج ویرانه ٔ پیرزن .
یلان کماندار نخجیرزن
غلامان ترکش کش و تیرزن .
چو شاپور و بهرام شمشیرزن
چو گرگین و چون بیژن تیرزن .
تا دگر زخم هیچ تیرزنی
نرسد بر کمان پیرزنی .
اگر جستم از دست این تیرزن
من و کنج ویرانه ٔ پیرزن .
یلان کماندار نخجیرزن
غلامان ترکش کش و تیرزن .