توسن خوی
لغتنامه دهخدا
توسن خوی . [ ت َ / تُو س َ ] (ص مرکب ) که خوی سرکش و ناآرام دارد. تندمزاج :
به سوسن بوی توسن خوی ترکم
پیام راز من بگزاری ای باد.
ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من .
چون چنان دید ترک توسن خوی
راه دادش به سرو سوسن بوی .
رجوع به توسن و دیگر ترکیبهای این کلمه شود.
به سوسن بوی توسن خوی ترکم
پیام راز من بگزاری ای باد.
ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من .
چون چنان دید ترک توسن خوی
راه دادش به سرو سوسن بوی .
رجوع به توسن و دیگر ترکیبهای این کلمه شود.