تهی پای
لغتنامه دهخدا
تهی پای . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ] (ص مرکب ) برهنه پای و بی کفش . (ناظم الاطباء). پابرهنه . پاپتی . حافی . برهنه پای . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
وهم تهی پای بسی ره نبشت
هم ز درش دست تهی بازگشت .
تهی پای رفتن به از کفش تنگ
بلای سفر به که در خانه جنگ .
رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود. || جلد و شتابان . (ناظم الاطباء).
وهم تهی پای بسی ره نبشت
هم ز درش دست تهی بازگشت .
تهی پای رفتن به از کفش تنگ
بلای سفر به که در خانه جنگ .
رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود. || جلد و شتابان . (ناظم الاطباء).