تهی مایه
لغتنامه دهخدا
تهی مایه . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) بی مایه . فقیر. بی چیز. محروم :
ترنم سرای تهی مایگان
پیام آور دیگ همسایگان .
رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود.
ترنم سرای تهی مایگان
پیام آور دیگ همسایگان .
رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود.