تنگ میدانی
لغتنامه دهخدا
تنگ میدانی . [ ت َ م َ / م ِ] (حامص مرکب ) کم وسعتی میدان . محدودیت :
فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی
عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی .
رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی
عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی .
رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.