تنگ توشه
لغتنامه دهخدا
تنگ توشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) تنگ روزی . تنک روزی . که سرمایه اندک دارد. که تنگدست است :
یکی تنگ توشه بدی شوربخت
شهی دادمت افسر و تاج و تخت .
رجوع به تنگ و تنک و ترکیبهای آن دو شود.
یکی تنگ توشه بدی شوربخت
شهی دادمت افسر و تاج و تخت .
رجوع به تنگ و تنک و ترکیبهای آن دو شود.