تنکه
لغتنامه دهخدا
تنکه . [ت ُ ن ُ ک َ / ک ِ ] (اِ) تنبان چرمی که تا سر زانو باشد، وقت کشتی گرفتن پوشند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء) :
تنکه در قدمش زود ز هم می پاشد
هرکه رویش تنک افتاد چنین می باشد.
|| زیرجامه ٔ کوتاه زنان . (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). || در اصطلاح نجاران ، تخته ٔپهن که میان دو پاسار یا دو آلت در درها و پنجره ها بکار برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تنکه در قدمش زود ز هم می پاشد
هرکه رویش تنک افتاد چنین می باشد.
|| زیرجامه ٔ کوتاه زنان . (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). || در اصطلاح نجاران ، تخته ٔپهن که میان دو پاسار یا دو آلت در درها و پنجره ها بکار برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).