تنها خوردن
لغتنامه دهخدا
تنها خوردن . [ ت َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) تنها خود خوردن و به کسی ندادن :
ولیکن نباید که تنها خوری
ز درویش درمانده یاد آوری .
رجوع به تنهاخوار و تنها و دیگر ترکیبهای آن شود.
ولیکن نباید که تنها خوری
ز درویش درمانده یاد آوری .
رجوع به تنهاخوار و تنها و دیگر ترکیبهای آن شود.