26 فرهنگ

تمظیع

لغت‌نامه دهخدا

تمظیع. [ ت َ ] (ع مص ) نرم و تابان ساختن زه کمان و جز آن را. || با پوست ماندن چوب تر را تا خشک گردد. || روغن خورانیدن پوست را. || به چرب تر کردن اشکنه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).