تلطف کردن
لغتنامه دهخدا
تلطف کردن .[ ت َ ل َطْ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نرمی کردن . مهربانی کردن . نوازش و دلنوازی کردن . لطف کردن :
چون روی من ببینی با من کنی تلطف
مهمان بری به خانه نقل و نبید آری .
چون کرد ز روی مهربانی
با او ز تلطف آنچه دانی .
دوان آمد و تلطف کرد. (گلستان ).
چون روی من ببینی با من کنی تلطف
مهمان بری به خانه نقل و نبید آری .
چون کرد ز روی مهربانی
با او ز تلطف آنچه دانی .
دوان آمد و تلطف کرد. (گلستان ).