تفنگ خوردن
لغتنامه دهخدا
تفنگ خوردن . [ ت ُ ف َ خوَرْ / خُر دَ ] (مص مرکب ) تیر خوردن . گلوله خوردن . فرود آمدن گلوله ٔ تفنگ بر بدن :
به اشتهای غرض پسندان
زیان ندارد تفنگ خوردن .
ز توپ آید سلامی هر مقامش
خورد یا رب تفنگی بر سلامش .
به اشتهای غرض پسندان
زیان ندارد تفنگ خوردن .
ز توپ آید سلامی هر مقامش
خورد یا رب تفنگی بر سلامش .