تعریس
لغتنامه دهخدا
تعریس . [ ت َ ] (اِخ ) لیلةالتعریس ؛ شبی که آن حضرت در آن بخواب رفتند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اللیلةالتی نام فیها الرسول . (اقرب الموارد) :
مصطفی بیخویش شد زان خوب صوت
شد نمازش از شب تعریس فوت .
مصطفی بیخویش شد زان خوب صوت
شد نمازش از شب تعریس فوت .