تعب
لغتنامه دهخدا
تعب . [ ت َ ع َ ] (ع مص ) مانده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) ماندگی و مشقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رنج و ماندگی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رنج و محنت و زحمت و سختی و ماندگی . (ناظم الاطباء) :
به رنج و غم و درد و سوز تعب
ببردند آن روز دیگر به شب .
وزآن روی وز مارها در تعب
که ناخورده چیزی سه روز و سه شب .
تهمتن به کشتی دو روز و دو شب
همی بود با کک به رنج و تعب .
دشمن و دوست به کام دل این خسرو باد
مرساناد خداوند به رویش تعبی .
ای طلبکار طربها مطربی راعمروار
چند جویی درسرای رنج و تیمار و تعب .
در این مقام طرب بی تعب نخواهد دید
که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید.
و خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد. (کلیله و دمنه ). فایده ٔ آن [ شهد ] اندک است و رنج و تعب آن بسیار باشد. (کلیله و دمنه ).
بس تاریک است روز خاقانی
تا کی ز تعب همی به شب دارد.
باش همراه من اندر روز و شب
تا نبیند از عطش لشکر، تعب .
هر خری کز کاروان تنها رود
بر وی آن راه از تعب صدتو شود.
به رنج و غم و درد و سوز تعب
ببردند آن روز دیگر به شب .
وزآن روی وز مارها در تعب
که ناخورده چیزی سه روز و سه شب .
تهمتن به کشتی دو روز و دو شب
همی بود با کک به رنج و تعب .
دشمن و دوست به کام دل این خسرو باد
مرساناد خداوند به رویش تعبی .
ای طلبکار طربها مطربی راعمروار
چند جویی درسرای رنج و تیمار و تعب .
در این مقام طرب بی تعب نخواهد دید
که جای نیک و بد است این سرای پاک و پلید.
و خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تعب آن بسیار باشد. (کلیله و دمنه ). فایده ٔ آن [ شهد ] اندک است و رنج و تعب آن بسیار باشد. (کلیله و دمنه ).
بس تاریک است روز خاقانی
تا کی ز تعب همی به شب دارد.
باش همراه من اندر روز و شب
تا نبیند از عطش لشکر، تعب .
هر خری کز کاروان تنها رود
بر وی آن راه از تعب صدتو شود.