26 فرهنگ

ترویق

لغت‌نامه دهخدا

ترویق . [ ت َرْ ] (ع مص ) صافی کردن شراب . (تاج المصادر بیهقی ). صافی گردانیدن شراب . (دهار). پالودن و روشن و صاف کردن شراب و جز آن . || فروختن چیزی و خریدن بهتر از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || بالا کردن در قیمت چیزی و نخواستن آن را. || فروهشتن شب تاریکی را. || کمیز کردن مست در جامه ٔ خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).