ترخانی
لغتنامه دهخدا
ترخانی . [ ت َ ] (اِخ ) (مولانا...) بصورت سپاهی بود و به سیرت نیکو، شهرت داشت و این مطلع مولانا جامی را بیتی گفته ، مطلع:
ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بندی دگر
رشته ٔ جان را بهر موی تو پیوندی دگر.
مرغ دل پر کندم و از سینه بریان ساختم
تا کشم پیش سگت هر لحظه بر کندی دگر.
ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بندی دگر
رشته ٔ جان را بهر موی تو پیوندی دگر.
مرغ دل پر کندم و از سینه بریان ساختم
تا کشم پیش سگت هر لحظه بر کندی دگر.