تخته پوش
لغتنامه دهخدا
تخته پوش . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پوشیده شده با تخته های چوبین . (ناظم الاطباء). به تخته پوشیده : سقف تخته پوش . || (اِ مرکب ) تابوت :
آخر نه بر سکندر شد تخته پوش عالم
بی یار ماند تختش در تخت بار ششتر.
چون گریزد دل از بلا که جهان
بر دلم تخته پوش می بشود.
چو دیدم کزین حلقه ٔ هفت جوش
بر آن تختور شد جهان تخته پوش .
آخر نه بر سکندر شد تخته پوش عالم
بی یار ماند تختش در تخت بار ششتر.
چون گریزد دل از بلا که جهان
بر دلم تخته پوش می بشود.
چو دیدم کزین حلقه ٔ هفت جوش
بر آن تختور شد جهان تخته پوش .