تحمید
لغتنامه دهخدا
تحمید. [ ت َ ] (ع مص ) مبالغت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مبالغه ٔ حمد. (زوزنی ). نیک ستودن . (دهار). نیک ستودن و پی درپی ستایش کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نیک ستودن و پی درپی ستودن . (فرهنگ نظام ) :
از سخای تو زبان همه کس
بر تو جاری به ثنا و تحمید.
چو دولت بایدم ، تحمید ذات مصطفی گویم
که در دریوزه صوفی گرد اصحاب کرم گردد.
|| بسیار حمد گفتن خدا را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثنا گفتن خدای را پیاپی . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :
همیشه تا بسر خطبه ها بود تحمید
همیشه تا زبر نامه ها بود عنوان .
|| الحمد للّه گفتن . (قطر المحیط).
از سخای تو زبان همه کس
بر تو جاری به ثنا و تحمید.
چو دولت بایدم ، تحمید ذات مصطفی گویم
که در دریوزه صوفی گرد اصحاب کرم گردد.
|| بسیار حمد گفتن خدا را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثنا گفتن خدای را پیاپی . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :
همیشه تا بسر خطبه ها بود تحمید
همیشه تا زبر نامه ها بود عنوان .
|| الحمد للّه گفتن . (قطر المحیط).