تجلی گاه
لغتنامه دهخدا
تجلی گاه . [ ت َ ج َل ْ لی ] (اِ مرکب ) تجلی کده . (ناظم الاطباء) :
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.
طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.
و رجوع به تجلی کده شود.
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.
طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.
و رجوع به تجلی کده شود.