تباه داشتن
لغتنامه دهخدا
تباه داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) باطل داشتن . ضایع و فاسد کردن :
همی دارد او دین یزدان تباه
مبادا بران نامور بارگاه .
و ما را دوزخی میخواندو کار ما را تباه میدارد. (قصص الانبیاء جویری ).
همی دارد او دین یزدان تباه
مبادا بران نامور بارگاه .
و ما را دوزخی میخواندو کار ما را تباه میدارد. (قصص الانبیاء جویری ).