تایق
لغتنامه دهخدا
تایق . [ ی ِ ] (ع ص ) شایق و آرزومند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). نعت است از توق . (منتهی الارب ) :
آب را بستود و او تایق نبود
رخ درید و جامه ، او عاشق نبود.
رجوع به تائق شود.
آب را بستود و او تایق نبود
رخ درید و جامه ، او عاشق نبود.
رجوع به تائق شود.