تاج سر
لغتنامه دهخدا
تاج سر. [ ج ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بزرگ . گرامی سرور. ارجمند :
چو تخت آرای شد طرف کلاهش
ز شادی تاج سر میخواند شاهش .
از پی آن گشت فلک تاج سر.
|| تاج سر بودن . بزرگ و مافوق و سرور بودن :
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب تخت و سزاوار ملک و تاج سری .
چو تخت آرای شد طرف کلاهش
ز شادی تاج سر میخواند شاهش .
از پی آن گشت فلک تاج سر.
|| تاج سر بودن . بزرگ و مافوق و سرور بودن :
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب تخت و سزاوار ملک و تاج سری .