تائب
لغتنامه دهخدا
تائب . [ ءِ ] (ع ص ) نعت است از توبه بمعنی بازگشتن از گناه . (منتهی الارب ). بازگردنده از گناه . توبه کار. توبه کننده . (غیاث ). ج ، تائبین . آنکه توبه کرده . نادم . آنکه بسوی خدا برگردد و از کرده پشیمان شود. بازگشته از گناه . بازایستنده از گناه . اوّاب . (منتهی الارب ). مُنیب : التائب من الذنب کما لاذنب له :
رسول گفت پشیمانی از گنه توبه است
بدین حدیث کس ار تائب است من آنم .
با آنکه از وی غائبم وز می چو حافظ تائبم
در مجلس روحانیان گه گاه جامی میزنم .
رسول گفت پشیمانی از گنه توبه است
بدین حدیث کس ار تائب است من آنم .
با آنکه از وی غائبم وز می چو حافظ تائبم
در مجلس روحانیان گه گاه جامی میزنم .