بیوراسب
لغتنامه دهخدا
بیوراسب . [ وَ اَ / ب َ وَ ] (اِخ ) (از: بیور = ده هزار + اسب ) لقب ضحاک بوده است چه ده هزار اسب بر درگاه او موجود بوده است . (از جهانگیری ) (از غیاث ) (از آنندراج ) (رشیدی ) (انجمن آرا) :
افسانه شد حدیث فریدون و بیوراسب
زان هر دو آن کدام بمخبر نکوتر است .
کتف محمد ازدر مهر نبوتست
بر کتف بیوراسب بود جای اژدها.
تیر چون مار بیوراسب شده
زو سوار اوفتاده اسب شده .
و رجوع به آک و ده آک ، بیور، بیورسب ، پیورسپ ، بیوراسف ، ضحاک ، یشتها، فرهنگ ایران باستان صص 145 - 228 و التفهیم ص 254، 257 شود.
افسانه شد حدیث فریدون و بیوراسب
زان هر دو آن کدام بمخبر نکوتر است .
کتف محمد ازدر مهر نبوتست
بر کتف بیوراسب بود جای اژدها.
تیر چون مار بیوراسب شده
زو سوار اوفتاده اسب شده .
و رجوع به آک و ده آک ، بیور، بیورسب ، پیورسپ ، بیوراسف ، ضحاک ، یشتها، فرهنگ ایران باستان صص 145 - 228 و التفهیم ص 254، 257 شود.